واییییییییییییییییییییییی

بالاخره این بلاگ اسکای لعنتی باز شد.....

دلم براتون تنگ شده بود...




 گفته بودی که میایی

 و نگاهت به نگاهم

 گره ها خواهد خورد

 گفته بودی که میایی

 و نفسهای مسیحایی تو

 درد مرا خواهد برد

 گفته بودی که میایی

 و دل من از شوق

 در تپشهاش نخواهد افسرد

 دلم از شوق تپید

 و نگاهم نگران

 انتظاری بس تلخ

 که دلم سخت شکست

 روح من سخت افسرد

 که چرا حرف زدم

 و چرا بستم دل

 و چرا پروردم

 باوری را که نبود

               مهر و عشقی که تصور کردم....            

عزیزم

عاشقی تنها گفتن دوستت دارم نیست.

سلام.
خدا میدونه چقدر گرفتارم انقدر که حتی روز تولدم (۴ اردیبهشت) هم یادم رفته بود بنویسم. جالب تر اینکه روز تولدم مدرکم هم گرفتم . یه مدرک  مهندسی
که توهیچ بقالی باهاش نیم کیلو پنیر هم نمیدن. بد کم اوردم. خدا به دادم برسه.

***
حاشیه: مهران جونم. داداش گلم منو شرمنده میکنی با مهربونیهات و همراهیات.کاش همه  آدمها مثل تو با معرفت بودن.