برام دعا کنید...

باور کن اعتماد
از قلبهای کال
بار رحیل بسته
و مهربانی مارا
خشم و تنفر افزون

باور نمی کنی؟!
که حس پاک عاطفه در سینه مرده است؟!

حمید مصدق

روزهای کودکی چقدر آرزوی بزرگ شدن را داشتم
آرزوی استقلال   بزرگی    بلوغ

و حالا که سالها میگذرد
چقدر آرزو دارم
برگردم به زمان پاک کودکی
زمان بادبادک و فرفره و قایق کاغذی
زمان فرشته و سارا

کاش میشد...
کاش میشد لا اقل دیگر هرگز بزرگ نشوم
عمر همین قدر کافی است
....